مردسالاری مفهومی است که در آن مردها قدرت و حاکمیتی فراوان نسبت به زنها دارند. پدرسالاری زیر مجموعهٔ مردسالاری به حساب میآید؛ یعنی مردسالاری کلیتر و مفهومیتر از پدرسالاری است.
مردسالاری، نامی است برای نظام و ساختاری که از راه نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادیِ خود، زنان را زیر سلطه دارد.
گاه به جای واژهٔ مردسالاری از واژهٔ پدرسالاری استفاده میشود که کار درستی نیست، زیرا پدرسالاری تنها به برخی از جنبههای این نظام اقتدار مردانه و به گروه خاصی از مردان اشاره میکند. در زبان انگلیسی برای هر دوی پدرسالاری و مردسالاری از واژهٔ «Patriarchy» استفاده میشود.
میزان قدرت مردان نسبت به زنان در جوامع مختلف، متفاوت است. با این حال در تمام این جوامع مردسالار، مردان سهم بیشتری از مزایای اجتماعی همچون قدرت، ثروت و احترام دارند. تداوم قدرت نظام مردسالاری ناشی از دسترسی بیشتر مردان به مزایای ساختارهای قدرت در درون و بیرون از خانواده و همچنین واسطهٔ تقسیم کردن این مزایای اجتماعی در جامعه است.
واژهٔ مردسالاری در فمینیسم مفهوم مهمی است. هر یک از گرایشهای فمینیستی برای توصیف زیرِ سلطه بودن زنان به یکی از ویژگیهای مردسالاری اشاره میکنند. فمینیستهای سوسیالیست و فمینیستهای مارکسیست مردسالاری را بیشتر در جنبههای مادی و در رابطه با سرمایهداری بررسی میکنند و معتقدند شیوهٔ تولید سرمایهداری به وسیلهٔ تقسیم کار جنسی ِ مردسالاری تقویت میشود و مناسبات طبقاتی سرمایهداری و تقسیم کار جنسی یکدیگر را تشدید میکنند. فمینیستهای رادیکال مردسالاری را با سلطهٔ مردان یکی میدانند و معتقدند چون زنان از نظر جنسی کمارزشتر شمرده میشوند، «طبقهٔ مرد» بر «طبقهٔ زن» حاکم است. فمینیستهای روانکاو که مفاهیم روانکاوی را بهکار میگیرد معتقدند شکلگیری جنسیت زنانه و مردانه و معیارهای کاذب ناشی از آن، عامل ایجاد نظام مردسالاری و حذف زنان از تاریخ است.
خانواده کوچکترین واحد اجتماعی و اساس و بنیان جامعه می باشد .نقش گسترده خانواده در زندگی از یک طرف و نقش تعیین کننده آن در نظام اجتماع از طرف دیگر ، نشانگر اهمیت این نهاد است . بنابراین در روابط خانوادگی آشنای هر یک از زن و شوهر با حقوق خود می تواند از بروز اختلاف و آسیب به خانواده جلوگیری کند .
درست به همین دلیل آموزش و آکاهی دهی به افراد به خصوص زنان می تواند باعث کاهش مشکلات اجتماعی گردد. آموزش ها می بایست از همان ابتدایی ترین زمان آموزش در درون خانواده و سپس در فضای مدارس به عنوان نهاد های آموزشی رسمی به کودکان ،آغاز گردد.
پرداختن به آموزش و آگاهی به زنان در مورد حقوق اجتماعی آنان به عنوان امری لازم و بسیار ضروری در جامعه احساس می گردد و جای خالی چنین مباحثی در کتب آموزشی مدارس و دانشگاه ها و همچنین رسانه های جمعی و عمومی کاملا محوس است ،به خصوص شبکه های تلویزیونی، به عنوان فراگیر ترین رسانه که تمام مناطق کشور از جمله مناطق محروم رانیز پوشش می دهد،می بایست نقش فعال تری را در این زمینه ها ایفا کنند. امروزه یکی از شاخص های مهم جهان برای سنجش دمکراسی و آزادی ، مساله برابری زنان و آگاهی از حقوقشان است این مساله در کشورمان ایران هم اهمیت بسیاری پیدا کرده و زنان روز به روز نسبت به حقوقشان حساسیت بیشتری پیدا می کنند و دانستن این امر که زنان چه مقدار به این موضوع آگاهی دارند حائز اهمیت است.
نویسنده : مریم واقف
مطالبتون خیلی زیبا بود امابه عنوان یک زن میخوام بگم که منم تا حال همش فکرمیکردم که همه مشکلات تقصیر آقایونه و این زنها هستن که همیشه مظلوم واقع میشن اما مدتیه که دیدم عوض شده و فهمیدم که بعضی وقتها بلایی که ما زنها سر خودمون و همجنس هامون میاریم خیلی درد ناکتره!!!!
من الان دیگه از رفتار مردها نمیترسم بلکه از زنهای همجنس جامعه خودم وحشت دارم!!
دوست عزیز از توجه شما واقعا ممنونم همچنین نکته ای روکه متذکر شدید به جان ودل می پذیرم و باور قلبی بنده هم مانند شماست .
این ماهستیم که باید خودمان مشکلاتمان و محدودیت هایمان را بشناسیم
حال چه از طرف مردان باشد چه از طرف زنان .
با تشکر از نظر شما دوست عزیزم