جامعه شناسان بین جنس و جنسیت فرق می گذارند .جنس به معنای تفاوت های زیست شناختی بین بدن مذکر و مونث است ،در حالی که جنسیت به ره تفاوت های روانی، اجتماعی و فرهنگی مردان و زنان مربوط می شود .
بعضی ها معتقدند که تفاوت های میان زنان و مردان مبنای ژنتیکی دارد. اما هیچ گونه شواهد و مدارک قطعی برای اثبات شالوده زیست شناختی برای تفاوت های جنسیتی وجود ندارد .
اجتماعی شدن جنسیتی به معنای یادگیری نقش های جنسیتی به کمک کارگزارانی مثل خانواده و رسانه هاست . تصور می رود که اجتماعی شدن جنسیتی بی درنگ پس از تولد نوزاد آغاز می شود . کودکان هنجارها و توقعاتی را می آموزند و درونی می سازند که با جنس زیست شناختی آن ها مطابق و مناسب پنداشته می شود . بدین ترتیب ، آن ها " نقش های وابسته به جنس" و هویت های مذکر و مونث (مردانگی و زنانگی )متصل به آن را اخذ می کنند .
برخی از جامعه شناسان معتقدند که جنس و جنسیت، هر دو، محصولاتی هستند که به صورت اجتماعی برساخته می شوند و می توان آن ها را به شیوه های گوناگون شکل داد و دگرگون ساخت . نه تنها جنسیت است که "جوهر" و ماهیت ثابتی ندارد، بلکه خود شالوده جنسیت یعنی بدن انسان می تواند از طریق تاثیرات اجتماعی و مداخله ها و دستکاری های تکنولوژی تغییر کند .
نابرابری جنسیتی به معنای تفاوت در منزلت، قدرت و شأن و مقامی است که زنان ومردان در حوزه های گوناگون از آن برخوردارند . کارکردگرایان برای تبیین نابرابی جنسیتی بر این نکته تاکید کرده اند که تفاوت های جنسیتی و تقسیم جنسی کار موجب ثبات و یکپارچگی اجتماعی می شود . رهیافت های فمینیستی این فکر را رد می کنند که نابرابری جنسیتی امری طبیعی است . فمینیست های لیبرال نابرابری جنسیتی را بر اساس ایستارهای اجتماعی و فرهنگی مثل جنس گرایی و تبعیض تبیین می کنند. فمنیست های رادیکال معتقدند که مردان مسئول استثمار و بهره کشی از زنان از طریق پدر سالاری هستند؛پدر سالاری نیز به معنای سلطه نظام مندمردان بر زنان است . فمینیست های سیاه پوست علاوه بر جنسیت، عواملی مثل طبقه و قومیت را نیز برای فهم ظلم و ستمی که زنان غیره سفید پوست تجربه می کنند مهم و اساسی دانسته اند.
روابط و مناسبات جنسیتی به معنای کنش های متقابلی میان مردان و زنان در جامعه است که به صورت اجتماعی الگوبندی شده اند . بنا به استدلال برخی از جامعه شناسان،نظم و مراتب جنسیتی وجود دارد که در آن جلوه های مردانگی و زنانگی چنان به صورت سلسله مراتبی سازمان می یابد که مقوم سلطه ی مردان بر زنان است .
نهضت زنان پدیده ی بین المللی پویای است که هم نابرابری های جنسیتی دیر پا را آماج قرار داده و هم چالش های نوینی را که در عصر جهانی شدن پیش روی زنان قد کشیده اند. برای مثال، در چین زنان برای دستیابی به حقوق برابر در اشتغال و مشارکت برابر در سیاست در حال مبارزه هستند .در آفریقای جنوبی،زنان نقشی حیاتی در نبرد علیه آپارتاید ایفا کردند،و اکنون در دوره پس آپارتاید نیز برای بهبود دسترسی مردم به تحصیل، امکانات بهداشتی وسلامتی،مسکن و شغل در حال تلاش ومبارزه هستند .در پرو،چندین دهه است که مبارزه برای افزایش نقش زنان در حوزه عمومی جریان دارد.
بااین که اعضای جنبش های زنان سالیان سال است که روابط و پیوند های با فعالان و مبارزان سایر کشور ها ایجاد کرده اند، اما تعداد و اهمیت این تماس ها و پیوند ها همران با جهانی شدن افزایش یافته است .
مطلب آموزنده ای بود . خسته نباشین مرسی و امیدوارم موفق باشین
مطالب جالب بود
خانوم واقف مارو هم دریابیــــد !!!
مطالبت آموزنده بود