نه من نه تو

اجتماعی

نه من نه تو

اجتماعی

جنسیت و فراغت



یکی از عرصه‌هایی که زندگی روزمره را بازنمایی می‌کند و قدرت و مقاومت را در زندگی انسان‌ها به نمایش می‌گذارد، عرصه فراغت است.

فراغت عرصه‌ای است که اختیار و آزادی انسان‌ها در آن عرصه بیشتر قابل اعمال است. در نتیجه برخلاف کار که انضباط بیشتری را ایجاب می‌کند فضای مناسبی برای مقاومت در برابر رویه‌های فرهنگی جاافتاده و برای پدیدآوردن روال‌ها و کردارهای جدید است. از این‌رو است که گفته‌اند فراغت می‌تواند فرهنگ ایجاد کند و هویت افراد را آشکار سازد.


برخی از پژوهشگران بر این باورند که پدیده فراغت در سراسر تاریخ زندگی بشر وجود داشته و خاص زمان مشخصی نیست. اما برخی دیگر فراغت را پدیده‏ای می‏دانند که با تمدن صنعتی پیوند دارد و معتقدند که فراغت دارای دو ویژگی و شرط خاص است که عبارتند از:

 1- تحت تاثیر مراسم اجباری و الزامات فرهنگی و اجتماعی نیست بلکه با اراده و اختیار فرد سپری می‏شود (براون، 1996: 920).

 2 - از سایر فعالیت‏های ضروری زندگی روزمره نظیر خوردن متمایز است (دومازدیه، 1972).

چنانچه این دو شرط ملاک باشد، اوقات فراغت در جوامع پیش ‏صنعتی وجود نداشته، زیرا افراد در گذران فراغت خود نظیر تفریحات و سرگرمی‏ ها همواره به نوعی تابع الزامات فرهنگی و اجتماعی بودند (فکوهی، :1382).


واقعیت آن است که امروزه وجود فراغت و اهمیت‌بخشی به آن، هم نتیجه رشد صنعت و هم نتیجه جامعه مصرفی بوده است. با این وجود، امروزه با آن که فراغت تا حدودی از اجبارهای فرهنگی و اجتماعی فاصله گرفته و از سایر فعالیت‏های کاری و شغلی متمایز شده، هنوز فراغت زنان به ویژه زنان متاهل بسیار محدود است و با کارهای خانگی بدون دستمزد درهم آمیخته است.



یکی از تقسیمات اجتماعی که به ناهمگونی و نابرابری در فراغت منتهی می‌شود، جنسیت است. جنسیت نوعی ساختار اجتماعی است و به استنباط جامعه از رفتار، ویژگی‌ها و نقش‌های مناسب برای مردان و زنان مربوط می‌شود. بر اساس سن و جنس طیفی از دلالت‌ها و انگارش‌ها در مورد رفتار مناسب اجتماعی وجود دارد که فعالیت‌های اوقات فراغت را توضیح می دهد.

 برای درک دقیق‌تر این که تقسیمات اجتماعی چگونه بر اوقات فعالیت‌های فراغت اثر می‌گذارد، لازم است به دو بعد همبسته توجه نماییم که به پیامدهای عینی و ذهنی این تقسیمات مربوط‌اند. بعد عینی به وضعیت شخص در بازار کار، شغل، آموزش، تحصیلات، درآمد و مسکن مربوط است. ولی بعد ذهنی به برداشت‌های اجتماعی و فرهنگی و انگارش‌های شخصی مربوط است که از طریق نهادهای اجتماعی حفظ و بازتولید می‌شود.

در تقسیمات اجتماعی، زنان و مردان در حوزه‏ ها و لایه‏ های متفاوتی جای می‏گیرند. زنان غالبا در «حوزه خصوصی» خانواده قرار می‌گیرند و مراقبت‏ های عاطفی و انجام امور خانگی را برعهده دارند. در حالی که مردان در «حوزة عمومی» کار، سیاست و فراغت واقع می‏شوند و تحت حمایت حوزه «خصوصی» قرار می‏گیرند و زنان به آنها خدمت می ‏کنند. زنان شاغل با «زحمت دوگانه» انجام کار استخدامی و رسیدگی به کارهای خانه روبه ‏رو هستند.



منابع مربوط به انتظارات فرهنگی در مورد رفتارهای مناسب مردانه و زنانه را در همه جا می‏ توان یافت. ولی این سرچشمه ‏ها را بیشتر باید در نهادهای خانواده و آموزش جست‏وجو کرد. دختران هم در خانواده هم در موسسات فراغتی و هم در امکانات تفریحی مورد تبعیض واقع می‏شوند. بنابراین انگاره‏های موجود اجتماعی شدن و آموزش، باید دگرگون شود.

سرچشمه دیگر ویژگی‌های زنانه (زن‏ بودگی) و مردانه (مردبودگی)، رسانه ‏های گروهی هستند که با نشان دادن تصاویر زنان به ویژه در تبلیغات مصرفی به این امور دامن می‏زنند. در فروش کالاها به ویژه کالاهای ویژه اوقات فراغت، اختلافات جنسیتی نمایان می‏شود و تحت استیلا قرار گرفتن زنان در فرهنگ توده ‏پسند جشن گرفته می‏ شود. ایدئولوژی عشق رمانتیک در رگ‏های ادبیات، فیلم‏ها، مجلات و موسیقی توده‏ پسند روان است. برخی از زنان با گردن نهادن به این اندیشه ‏ها به بازتولید پدرسالاری کمک می‏کنند(استریناتی، 1379: 275).

سه عامل کلیدی در فراغت عبارت اند از: زمان، فعالیت و فضا. و زنان در هر سه مورد وضعیت نامساعدی برای فراغت دارند. وقت آنها برای اوقات و فعالیت‌های فراغتی محدود است، فضاهای فیزیکی و اجتماعی که زنان می توانند در آنجا به فعالیت‌های فراغتی بپردازند، محدود است و در واقع گزینه‌های اوقات فراغت آنها دچار محدودیت است.

در بیشتر موارد، نخستین مسئولیت زنان، سازماندهی امور خانه و انجام کارهای خانه است صرف نظر از این که آنها شغل با دستمزد داشته باشند یا نداشته باشند. بر خلاف استخدام با دستمزد، این گونه کارهای خانه حد و مرز مشخصی ندارد. مسئولیت‌های خانگی به گونه‌ای است که تنظیم وقت و مشخص کردن مرز کار از اوقات فراغت را دشوار می‌سازد. بنابراین باعث تکه‌تکه شدن اوقات فراغت می‌شود. از این‌رو،  برای زنان ترسیم خط میان کار و فراغت دشوار است و در نظر گرفتن فراغت به منزله وقت آزاد با تجربه بیشتر زنان بیگانه است (هیوود و دیگران، 1380).



درست به همان شکل که جداسازی کار و فراغت به لحاظ بعد زمانی دشوار است، بسیاری از زنان از فضای یکسانی برای کار و اوقات فراغت بهره می‌گیرند که عمدتا همان خانه است. بنابراین، بر خلاف مردان، بیشتر فعالیت‌ها و اوقات فراغت زنان به ویژه زنان دارای کودک خردسال، خصوصی و خانه‌محور است. همچنین شمار موسسات و فضاهای فراغتی عمومی که زنان می‌توانند در آن حضور یابند، بسیار کمتر است. برخی از این فضاهای تفریحی و ورزشی اساسا مردانه‌اند و زنان در آن احساس امنیت نمی‌کنند. به این محدودیت‌های فضایی باید عامل مادی درآمد را نیز افزود. زنان غیرشاغل و فاقد درآمد، به لحاظ درآمد «قابل مصرف»، به شوهران‌شان وابسته‎‌‌اند و زنان شاغل اگرچه از این نظر وضعیت بهتری دارند اما چنانچه متاهل باشند وقت آزاد کمتری در اختیار دارند.


معما این است که بنابر شواهد موجود، زنان معمولاً معیارهای رو به افزایشی برای کارهای خانگی درست می‏کنند. درنتیجه وسایل خانگی جدید، الزاماً باعث کاهش میزان وقتی که آنها صرف انجام کارهای خانه می‏کنند، نمی‏ شود. زنان، به لحاظ مالی، اقتصادی و اجتماعی وابسته به ساختارهای خانواده و ازدواج هستند و کارگران بدون دستمزدِ عرصه خانه به شمار می‌آیند و مردان، کارگرانی که در بیرون و با دستمزد کار می‏کنند و اگرچه هر دو گروه، مصرف ‏کننده‌اند و در واقع آب به آسیاب سرمایه ‏داری‏ می‌ریزند، اما زنان فرصت‌ها و امتیازات کمتری در اختیار دارند.

دولت از طریق بخشش ‏های مالیاتی، طرح‏ های بازنشستگی و سیاست‏ های رفاه اجتماعی، باعث وابستگی بیشتر زنان به مردان می‏ شود. درنتیجه وظیفه اولیه زنان ارضای نیاز‌های مردان و انجام امور خانه است و انجام کارهای خانگی آنها، فضا، منابع و وقت لازم را برای مردان به ویژه شوهران فراهم می‏ آورد تا از اوقات فراغت خویش لذت ببرند.

 

 











 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد