نه من نه تو

اجتماعی

نه من نه تو

اجتماعی

به فردا بنگر




چقدر خوب می شد می توانستیم اول از خودمان شروع کنیم و با خودمان روراست باشیم. بگوییم که مرد و زن چه فرقی می کند مهم این است که به چشم انسان به هم بنگریم.اگر مابه فکر آینده نباشیم آنقدر درگیر من وتویی خواهیم شد که دیگر مجالی برای همدلی  و ههمراهی برایمان باقی نمی گذارند.

 مگر اهمیتی هم دارد که فرزندانمان دختر باشند یا پسر همه باید در دستان مادران پر مهر و آگاه رشدپیدا کنند .حتما همه مان این را قبول داریم که مادران عزیز این مرز و بوم اگر دلسوز ، مطلع ، سالم وسلامت باشند آینده روشن در دستان فرزندان ایران خواهد بود از این روی سرمایه گذاری و توجه به دختران امروز که مادران آینده اند بسیار مهم واساسی  می باشد .



با آرزوی آینده ای روشنتر ، به فردا بنگر





«هویت چیزی‌ست که فرد به آن آگاهی دارد و باید به طور مداوم و روزمره آن را ایجاد کند و در فعالیت‌های تأملی و بازاندیشانه‌ی خود مورد حفاظت و حمایت قرار دهد ... فرآیند آگاهی یافتن از خویشتن و به دست آوردن تعریفی نو از خود چه‌قدر می‌تواند زندگی زنان را تغییر دهد؛ اولا به این جهت که رشد و پویایی آن‌ها مسیر زند‌گی‌شان را تغییر می‌دهد و از رنج‌های آن‌ها می‌کاهد، ثانیا آگاهی و توان‌مندی آن‌ها به طور بسیار گسترده و عمیقی بر تعلیم و تربیت نسل بعد تأثیر می‌گذارد، به اضافه آن که تغییر ساختارهای کهنه، قوانین حقوقی، اجتماعی ناعادلانه از این آگاهی متأثر بوده و این تغییرات از مهم‌ترین عوامل توسعه‌ی منابع انسانی و افزایش سرمایه‌ی اجتماعی‌ست و ایران عزیز به این مهم نیاز اساسی دارد چرا که سرعت تغییرات با آهنگی بسیار شتابنده زنانی آگاه را فرا می‌خواند.»

 

«هویت زنانه» مفهومی‌ست تاریخی، فرهنگی و اجتماعی. زنان به افراد، گروه‌ها و طبقات مختلف تقسیم می‌شوند. آنان نیز مانند مردان در بستر روابط اجتماعی و فرهنگی و مناسبات قدرت زندگی می‌کنند و تغییر و تحول می‌یابند. هویت چه در بعد فردی چه در بعد اجتماعی روندیست همواره در تغییر؛ به عبارتی، روندیست پیچیده که در کنش متقابل دائمی فرد و جامعه در متن روابط شخصی و اجتماعی و مناسبات قدرت شکل می‌گیرد، تولید و بازتولید می‌شود و تغییر و تحول می‌یابد.

در شکل‌گیری هویت افراد، نه تنها شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، بلکه کنش متقابل خود آن‌ها در روابط‌شان با دنیای پیرامون و دیگران نقش مهمی دارد. هویت فردی گرچه حاصل روند جامعه‌پذیری فرد از طریق زند‌گی در نهادهای هم‌چون خانواده و مدرسه است، اما کنش افراد خود به حفظ و تداوم یا تغییر و تحول این نهادها می‌انجامد. پیوند تنگاتنگ زمان، مکان و فرهنگ در دوران سنتی تقویت‌کننده‌ی پیوند میان فرد و جامعه بود.

«در جوامع سنتی فرد معمولا به صورت منفعلانه هویت می‌یافت و ناخودآگاه میراث‌دار هویت می‌شد، هویتی که در طول زندگی چندین نسل حفظ شده بود، این انفعال تا حدود زیادی از محدود بودن منابع هویت‌ساز ناشی می‌شد. در جوامع سنتی عرصه‌ی هویت‌سازی چنان توسط نیروهایی مانند سنت، طبیعت، گفتمان مسلط و نهادهای اجتماعی سیاسی و مذهبی اشغال شده بود که فرد نمی‌توانست از حداقل خودمختاری و آزادی عمل برخوردار باشد ...»

حال آن که تحولات دهه‌های اخیر، چه در زمینه‌های فرهنگی چه در عرصه‌های ساختاری، به تعدد و تنوع و گاه تعارض منابع هویت‌ساز منجر شده و گسترش نوگرایی در عرصه‌ی جهانی، به بحران هویت در میان بسیاری از اقشار، به ویژه جوانان و زنان دامن زده است.

 تحولات فرهنگی، دگرگونی‌های عرصه‌ی اقتصادی و پی‌آمدهای آن‌ها موجب تعدد گروه‌ها و گسترش روابط اجتماعی و تعلقات گروهی زنان شده و تکثر منابع هویت‌سازی زنان را در پی داشته است. تأثیر عمیق این فرآیند، هم در نهادهای جامعه هم در افزایش آگاهی زنان، موجب تضعیف مشروعیت نقش‌های زنان در خانواده‌ی سنتی به ویژه در میان زنان تحصیل‌کرده و شاغل می‌شود.

این گونه می‌توان گفت که زن در حال گذار، نه سنتی ا‌ست نه مدرن، برخی ویژه‌گی‌های زن مدرن را به هم‌راه برخی ویژگی‌های زن سنتی با خود به همراه دارد. او محصول جامعه‌ ایی در حال گذار است که مدرنیسم عرصه‌هایی از آن را در بر گرفته است، اما هم‌چنان در تار و پود سنت‌ها گرفتار است.

سرمایه‌های فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی را  به عنوان  مهم‌ترین  عوامل اجتماعی مؤثر  بر هویت‌یابی  زنان   می توان در نظر گرفت و بازتاب نتایج تحقیق های صورت گرفته ، نمایان‌گر این است که این سرمایه‌ها با تعیین سهم‌شان چه نوع هویتی را برای زنان می‌سازد و اگر هویت مدرن را می‌سازد، این هویت چه شاخص‌هایی دارد و یا چه ابعادی این هویت را تعیین کرده است .




نویسنده :مریم واقف

نه من نه تو ،شایسته سالاری


مردسالاری مفهومی است که در آن مردها قدرت و حاکمیتی فراوان نسبت به زن‌ها دارند. پدرسالاری زیر مجموعهٔ مردسالاری به حساب می‌آید؛ یعنی مردسالاری کلی‌تر و مفهومی‌تر از پدرسالاری است.

مردسالاری، نامی است برای نظام و ساختاری که از راه نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادیِ خود، زنان را زیر سلطه دارد.

گاه به جای واژهٔ مردسالاری از واژهٔ پدرسالاری استفاده می‌شود که کار درستی نیست، زیرا پدرسالاری تنها به برخی از جنبه‌های این نظام اقتدار مردانه و به گروه خاصی از مردان اشاره می‌کند. در زبان انگلیسی برای هر دوی پدرسالاری و مردسالاری از واژهٔ «Patriarchy» استفاده می‌شود.

میزان قدرت مردان نسبت به زنان در جوامع مختلف، متفاوت است. با این حال در تمام این جوامع مردسالار، مردان سهم بیشتری از مزایای اجتماعی همچون قدرت، ثروت و احترام دارند. تداوم قدرت نظام مردسالاری ناشی از دسترسی بیشتر مردان به مزایای ساختارهای قدرت در درون و بیرون از خانواده و همچنین واسطهٔ تقسیم کردن این مزایای اجتماعی در جامعه است.

واژهٔ مردسالاری در فمینیسم مفهوم مهمی است. هر یک از گرایش‌های فمینیستی برای توصیف زیرِ سلطه بودن زنان به یکی از ویژگی‌های مردسالاری اشاره می‌کنند. فمینیست‌های سوسیالیست و فمینیست‌های مارکسیست مردسالاری را بیشتر در جنبه‌های مادی و در رابطه با سرمایه‌داری بررسی می‌کنند و معتقدند شیوهٔ تولید سرمایه‌داری به وسیلهٔ تقسیم کار جنسی ِ مردسالاری تقویت می‌شود و مناسبات طبقاتی سرمایه‌داری و تقسیم کار جنسی یکدیگر را تشدید می‌کنند. فمینیست‌های رادیکال مردسالاری را با سلطهٔ مردان یکی می‌دانند و معتقدند چون زنان از نظر جنسی کم‌ارزش‌تر شمرده می‌شوند، «طبقهٔ مرد» بر «طبقهٔ زن» حاکم است. فمینیست‌های روانکاو که مفاهیم روان‌کاوی را به‌کار می‌گیرد معتقدند شکل‌گیری جنسیت زنانه و مردانه و معیارهای کاذب ناشی از آن، عامل ایجاد نظام مردسالاری و حذف زنان از تاریخ است.





خانواده کوچکترین واحد اجتماعی و اساس و بنیان جامعه می باشد .نقش گسترده خانواده در زندگی از یک طرف و نقش تعیین کننده آن در نظام اجتماع از طرف دیگر ، نشانگر اهمیت این نهاد است . بنابراین در روابط خانوادگی  آشنای هر یک از زن و شوهر با حقوق خود می تواند از بروز اختلاف و آسیب به خانواده جلوگیری کند .

درست به همین دلیل آموزش و آکاهی دهی به افراد به خصوص زنان می تواند باعث کاهش مشکلات اجتماعی گردد. آموزش ها می بایست از همان ابتدایی ترین زمان آموزش در درون خانواده  و سپس در فضای مدارس به عنوان نهاد های آموزشی رسمی به کودکان ،آغاز گردد.

پرداختن به آموزش و آگاهی به زنان در مورد حقوق اجتماعی  آنان به عنوان امری لازم  و بسیار ضروری در جامعه احساس می گردد و جای خالی چنین مباحثی در کتب آموزشی مدارس و دانشگاه ها و همچنین رسانه های جمعی و عمومی  کاملا محوس است ،به خصوص شبکه های تلویزیونی، به عنوان فراگیر ترین رسانه که تمام مناطق کشور از جمله مناطق محروم رانیز پوشش می دهد،می بایست نقش فعال تری را در این زمینه ها ایفا کنند. امروزه یکی از شاخص های مهم جهان برای سنجش دمکراسی و آزادی ، مساله برابری زنان و آگاهی از حقوقشان است این مساله در کشورمان ایران هم اهمیت بسیاری پیدا کرده و زنان روز به روز نسبت به حقوقشان حساسیت بیشتری پیدا می کنند و دانستن این امر که زنان چه مقدار به این موضوع آگاهی دارند حائز اهمیت است.


نویسنده : مریم واقف

 

 

به نام دختران ثبت شد





سازمان ملل یازدهم اکتبر را برای نخستین بار، روز دختران اعلام کرد؛



دختران جهان صاحب یک روز شدند


"روز جهانی دختر بر تمامی دختران ایران زمین مبارک باد "



در این روز شاید بهتر باشد که از ملالی یوسف زئی دختر چهارده ساله پاکستانی فعال

"تحصیل برای دختران" نامزد جایزه صلح جهانی ، که توسط طالبان مورد حمله وحشیانه قرار گرفته

است هم یادی کنیم .به امید سلامتی و موفقیت برای این دختر نوجوان شجاع که مایه افتخار

جامعه جهانی است .

آموزش اولین نیاز




آموزش، نخستین گام در روند رشد و تحول فردی و اجتماعی یک جامعه است ؛ آموزش به ویژه، برای زنان مهمتر است زیرا در دسترسی آنان به فرصتها و امکانات بعدی نقشی تعیین‌کننده‌تر نسبت به «آموزش» برای مردان پیدا میکند و راه آنها را برای تصمیم گیری و حق انتخاب بیشتر باز می‌کند.

در نتیجه، آموزش زنان یعنی فراهم کردن زمینه برای رشد و تکامل فردی و ایجاد اعتماد به نفس در آنان برای تصمیم گیری و مشارکت درتوزیع ثروت وقدرت درجامعه امری مهم و اساسی می باشد .

آموزش از زمینه های موجود برابر تربیت و ارتقاء عملکرد نیروی انسانی هر مجموعه است. امروزه آموزش در سازمانهای تخصصی نوعی سرمایه گذاری برای هر کشور به شمار می آید که این سرمایه باید با بهره گیری از مشارکت افراد آموزش دیده در توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ملی بکار گرفته شود و اصولاً یکی از بهترین و روشن ترین راههای رفع   تبعیض های جنسیتی و تلاش برای بالندگی و شکوفایی توانایی زنان گشودن عرصه های آموزش و آگاهی به روی آنان است و زنان برخوردار از آموزش و آگاه به حقوق اجتماعی، اساساً قادر به ایفاء نقش های فعالانه تر خانوادگی، اجتماعی و ایفاء سطح مشارکت خویش در جامعه هستند.

زنان باید در معرض آموزش قرار بگیرند و بدانند که به عنوان فرد انسانی از حقوق برابر و آزادی‌های یکسان، حق حیات، حق بر منع شکنجه و حق بر تمامیت جسمانی برخوردار هستند.

زنان باید آموزش ببینند که می‌توانند نسبت به زندگی خودشان در حیطه خانواده، اجتماع و محیط کار و تحصیل، خودشان تصمیم بگیرند. زنان باید از این آموزش بهره‌مند شوند که نسبت به جسم خود، حقوق و آزادی‌های خود، تحصیل و شغلشان، خودشان باید تصمیم بگیرند و تصمیم آخر با خودشان است و باید در مقابل اموری که از بیرون تحمیل می‌شود چه توسط مردان و چه توسط نهادها مقاومت کنند و توانایی «نه» گفتن نسبت به چیزهایی را که تمایل ندارند، داشته باشند. باید آموزش ببینند که قدرت مالی و اقتصادی مستقل داشته باشند. قدرت انتخاب شغل و حرفه و کار را داشته باشند، باید بدانند که تمامیت جسمانی‌شان در اختیار خودشان است و هیچ گونه خشونت از جمله خشونت جنسی و تجاوز خانگی را نپذیرند و در واقع اینها همه نیازمند آموزش است.

 در جوامع سنتی، این گونه آموزش‌ها با موانعی رو‌به‌رو هست ولی اگر بتوان این


آموزش‌ها  را ایجاد کرد، طبیعتا زنان هم می‌توانند از خشونت جنسی دور شوند و بتوانند یکی از موانع توانمندی و موانع صلح اجتماعی را برطرف کنند.







تقسیم کار



خانه داری به صورتی که فعلا رایج است ، همراه با جدا شدن خانه از محل کار پدید آمد .همراه با گسترش صنعتی شدن ، خانه بیش تر محلی برای مصرف کالاها شد نه تولید آن ها .کارهای خانه به صورت نامریی در آمد چرا که «کار واقعی »بر اساس دریافت مزد تعریف می شد.خانه داری به طور سنتی قلمرو زنان دانسته می شده است ، حال آن که قلمرو«کار واقعی »در بیرون از خانه در اختیار مردان بود .در این مدل عرفی ، تقسیم کار خانگی _ شیوه تقسیم مسئولیت های خانه بین اعضای خانوار _ کاملا روشن و واضح بود .زنان اکثر وظایف خانه داری را به عهده داشتند و مردان با مزدی که دریافت می کردند «نان آور » خانواده بودند .
کارهای خانگی بدون مزد اهمیت شایانی برای اقتصاد دارند . بر آورد شده است که بین 25 تا 40 درصد از ثروتی که در کشور های صنعتی به دست می آید از ناحیه کارهای خانه داری است . کار خانگی پشتوانه اقتصاد است چون تامین کننده خدمات رایگانی است که اکثر جمعیت شاغلبه آن نیاز دارند .
اما کارهای خانه داری ابعاد مسئله بر انگیزی دارد .پژوهش ها درباره خانه داری نشان داده که پرداختن تمام وقت به کارهای خانگی می تواند موجب انزوا ، بیگانگی و فقدان رضایت قلبی شود .زنان خانه داری که در پژوهش ها مورد مطالعه قرار گرفتند ، کارهای خانه داری را بسیار یکنواخت می دانستند و فشار روانی زیادی به خود وارد می کردند تا ضوابط و معیارهای خاصی را که برای کار خود وضع کرده بودند ، رعایت کنند انواع کارهای بامزد و بی مزد رابطه متقابل نزدیکی با هم دارند ، همان طور که سهم خانه داری در کل اقتصاد نیز مؤید این مطلب است .یکی از پرسش های جامعه شناسان این است که شرکت فزاینده زنان در بازار کار چه تاثیری بر تقسیم کار خانگی گذاشته است اگر کمیت کارهای خانگی کاهش نیافته است ولی زنان کم تری به صورت تمام وقت خانه داری  می کنند ، پس می توان نتیجه گرفت که وظایف خانه داری امروزه به صورت متفاوتی سروسامان می گیرد.

یکی از نتایج افزایش تعداد زنان در بازار کار این است که برخی الگوهای سنتی خانواده در حال باز بینی و تغییر شکل است . مدل مرد نان آور کم کم به جای قاعده به استثنا تبدیل شده است ، و استقلال اقتصادی رو به رشد زنان به این معنا است که آن ها موقعیت بهتری برای رها شده از نقش های جنسیتی در خانه دارند ، به شرطی که خود مایل به این کار باشند . هم از نطر کارهای خانه داری و هم از نظر تصمیم گیر ی های مالی ، نقش های سنتی زنان در خانه دستخوش دگرگونی های مهمی شده است . به نظر می رسد که در بسیاری از خانوارها حرکتی به سمت روابط مساوات خواهانه تر در جریان است ، هر چند که بار مسئولیت اکثر کارهای خانه داری همچنان بر دوش زنان است . تنها استثنا در این زمینه تعمیر کاری های کوچک در خانه است که غالبا توسط مردان انجام  می گیرد.

این واقعیت که زنان شاغل همچنان مسئولیت اصلی کارهای خانه را بر دوش دارند موجب شده که « آرلی هاچسچایلد » جامعه شناس امریکایی مفهوم « نوبت دوم » را مطرح کند . وی از این اصطلاح استفاده کرد تا بگوید بسیاری از زنان شاغل پس از اتمام ساعت کار اداری مجبور به اضافه کار در خانه هستند تا کارهای خانه و خانواده معطل تماند . از دید وی  این امر به « تحول به تاخیر افتاده » زنان منجر می شود ، با این که زنان در بازار کار به صورت فزاینده ای حقوق خود را به کرسی می نشانند ، اما در کار خانه همچنان بار سنگین کارهای خانه داری را بر دوش می کشند.

اما شواهد نشان می دهند حتی این الگو ها هم شاید در حال تغییر باشد .اکنون مردان بیش از گذشته در کارهای خانه داری شرکت می کنند  هرچند که پژوهشگرانی که در باره این پدیده تحقیق کرده اند معتقدند که در این جا شاهد فرآیند «سازکاری معوق » هستیم . مقصود این است که دستیابی به توافق دوجانبه تازه ای میان مردان و زنان بر سر تقسیم دوباره وظایف خانگی آهسته تر ار هجوم زنان به بازار کار رخ می دهد .تقسیم کار در خانوارهابه عواملی مثل طبقه اجتماعی و میزان ساعات کار زنان در بیرون از خانه بستگی دارد .در زوج هایی که طبقه اجتماعی بالاتری دارند و زنانی که به صورت تمام وقت کاردر بیرون کار میکنند  تقسیم کار مساوات خواهانه تری دارند . همچنین تقسیم کار خانگی  در میان زوج های جوان مساوات گرایانه تر از نسل های قدیمی تر است .این نشان دهنده آن است که کلیشه های جنسیتی با گذشت زمان سستی می گیرند . کودکانی که در خانوار هایی پرورش یافته اند که والدین آن ها سعی می کردند در کارهای خانه شریک باشند به احتمال زیاد این عملکرد را در زندگی خود نیز پیاده می کنند
.

زنان و کار




در طول تاریخ ،مردان و زنان در تولید و باز تولید دنیای اجتماعی پیرامون خویش نقش داشته اند ،هم در سطح فعالیت های روزمره و هم در جریان دوره های طولانی زمانی. اما ماهیت این همراهی و شراکت و توزیع مسئولیت های آن در طول زمان شکل های مختلفی به خود گرفته است . تا همین اواخر، کار بامزد  عمدتا قلمرو مردان بود .طی همین چند دههی گذشته این وضعیت از بیخ و بن دستخوش تغییر شده است و زنان بیش تر و بیش تری وارد نیروی کار شده اند .

 

برای اکثریت بزرگی ار جمعیت جوامع ما قبل صنعتی ،فعالیت های مولد و فعالیت های خانه داری از هم جدا نبود .تولید یا در خانه و یا جایی نزدیک خانه انجام می شد ، و همه اعضای خانواده در کار روی زمین یا صنایع دستی مشارکت داشتند . زنان اغلب نفوذ زیادی در خانه وخانوار داشتند که نتیجه ی اهمیت آن ها در فرایندهای اقتصادی بود ،حتی اگر از حیطه های مردانه سیاست و جنگ حذف می شدند . زنان صنعتگران و کشاورزان غالبا حساب دخل و خرج را نگه می داشتند و بیوه ها معمولا صاحب کسب و کاری بودند .

 

با جدا شدن محل کار از خانه که نتیجه توسعه صنعت مدرن بود ، این وضعیت تا حد زیادی دچار تغییر شد .منتقل شدن تولیدبه کارخانه های مکانیزه احتمالا مهم ترین عامل در این میان بوده است. کار بر اساس ضرباهنگ ماشین هاو به دست افرادی انجام می گرفت که برای انجام وظایف خاصی استخدام شده بودند و به این ترتیب کم کم کار فرمایان  با کارگران به صورت فردی قرارداد می بستند نه به صورت خانوادگی .

 

زنان نیز بیشتر مشغول کار خانه برای خانواده شدن و این فکر که «جای زن در خانه است » در سطوح گوناگون جامعه نتایج متفاوتی برای زنان داشت . زنان مرفه از خدمات خدمتکاران ، پرستاران و کارکنان خانگی برخوردار بودند . بشار کار و زحمت خانگی روز دوش زنان فقیر سنگین تر از همه بود چرا که مجبور به انجام کارهای شاق خانه داری و همچنین پرداختن به کارهای صنعتی برای کمک به در آمد شوهران شان بودند .

 

مشارکت زنان در نیروی کار مزد بگیر به صورت کم و بیش پیوسته ای ادامه یافت .یکی از عوامل عمده در اشتغال زنان در بیرون از خانه ،کمبود نیروی کار در جریان جنگ جهانی اول بود .پس از بازگشت مردان از جنگ دوباره اکثر آن شغل ها را پس گرفتند اما الگوی قبلی در هم شکسته بود و پس از جنگ جهانی دوم تقسیم کار جنسیتی به نحو چشمگیری تغییر کرد .

 

بالاخره توجه به این نکته اهمیت دارد که بسیاری از زنان به میل خور تصمیم به کار کردن گرفته اند تا به موفقیت شخصی دست بیابند . این تصمیم واکنشی به رواج مسازات خواهانه نهضت زنان در دهه 1960و1970نیز هست .پس از کسب حقوق قانونی مساوی با مردان ، بسیاری از زنان با تمسک به این فرصت ها در پی تحقق بخشیدن به این حقوق در زندگی خود هستند .

 

در جامعه معاصر کار نقش محوری دارد و اشتغال تقریبا همیشه پیش نیاز زندگی مستقل است .در دهه های اخیر زنان گام های بلندی به سوی برابری با مردان برداشته اند . اما به رغم برخورداری زنان ار برابری رسمی با مردان ، هنوز نابرابری هایی دا در بازار کار تجربه می کنند مانند :تفکیک شغلی ،تجمع در اشتغال پاره وقت و شکاف مزدها




مادر ( بوی قورمه سبزی و کتابخانه )

صد بار گفته ای که موقع مسواک زدن آینه را لک نکنید و تهدید کردی که اگر رعایت نکنید پاکش نمی کنی .اما باز هم طاقت نیاوردی .

کشوها را بیرون کشیده و رها می کنند . وسایل را در جای خود نمی گذارند . یک نفر باید مدام دنبال آنها بدود و ریخت و پاش هایشان را جمع کند .

دلت نمی آید سر سفره سبزی خوردن نباشد . کارشناسان تغذیه یک لیست  بلند از خواص سبزیجات گفته اند ... اهل خانه غذای روز قبل را نمی خورند دوست دارند هر روز که از پله ها بالا می آیند  بوی غذای تازه در راهرو پیچیده باشد .

یک روز قورمه سبزی یک روزقیمه یک روز دولمه بادنجان ... اصلا فکر نمی کنند که تهیه هر کدام چقدر وقت می گیرد. دختر کوچولو دفتر مشقش را در خانه جا گذاشته .صد بار با خودت تکرار می کنی بگذار یک بار سرزنش معلم را بشنود تا دیگر حواسش را جمع کند  اما راضی نمی شوی و قبل از خرید روزانه  دفترچه را هم در مدرسه به دست او می رسانی .بعد از شستن ظرف ها و جاروزدن و مرتب کردن لباس ها  می خواهی با یک فنجان چای رفع خستگی کنی که چشمت به یک لایه نازک گرد و غبار روی میز و تلویزیون و.. می افتد فنجان چای را نیمه رهاکرده ومی روی بادستمال به جان شان می افتی .همه جا باید برق بزند شاید مهمانی سرزده بیاید. تاکمر خم می شوی که کوچک ترین آشغال روی سرامیک را برداری .

 با این آشپزخانه های اپن یک نمکدان هم نباید بیرون بماند همه چیز باید مرتب باشد . تمام روز میدوی وشب هنگام خواب تا جایی که چشمانت توان باز ماندن دارد به کار های فردا فکر میکنی اصلا معلوم نیست شب وروز چه طور به هم وصل می شوند . میدانم کارهای خانه بی امان می بارد هیچ حدو مرز و وقتی هم ندارد همیشه هرگوشه ای را نگاه کنی کار هست لکه ای برای پاک کردن غباری برای گرفتن تیره گی برای برق انداختن .

یادت می آید؟ چند ماه است که می خواهی یک دوره کلاس کامپیوتر بروی وآنقدر یادبگیری که برای کپی کردن ازروی یک سی دی منتظر بچه ها نمانی. یک فهرست بلند از کتاب های روانشناسی رفتار با نوجوانان تهیه کرده ای اما دریغ از مطالعه یکی از آنها هنوز هم هنگام برخورد با کوچکترین مشکلات درمانده می شوی ومحتاج مشاور روانشناس ووقت گرفتن و ...

ای کاش به جای آن بوفه ظرف که هرطور شده حتی در آپارتمان های 60 – 70 متری جایی برایش پیدا می کنید همان که مرتب باید شیشه هایش را پاک کنی وظرف هایش را بشوری ودوباره با احتیاط آنها را بچینی که نشکند ظرف هایی که درسال یکبار هم استفاده نمی شود کتابخانه کوچکی در گوشه هال بود که اگر بود در مقابل همه پرسش های فرزندان نمی دانم ورد زبانت نبود.

شاید بهتر باشد یک چتر بسازی یک چتر که پناهی باشد برای لحظاتت .لحظات عمر تنها سرمایه بی بازگشت زندگی و روی آن چتر بنویس هیچ مهم نیست اگر پیاز داغ طلایی طلایی نشود اگر خانه را به جای پنج بار در ماه دوبار جارو کنم اگر به جای هر روز هفته ای یک بار گرد گیری کنم .

اگر شیشه ها برق نزنند اگر چند لکه روی آینه باشد اگر مهمان سرزده ای که منتظرش هستم و شاید در سال دو سه بار سر برسد بیاید و خانه را آنقدرها مرتب و برق زده نبیند .

این چتر را در مقابل بارش امور خانه داری برپاکن و در پناهش بنشین وبخوان و بخوان وبخوان .

هر قدر بیشتر بخوانی واز لذت دانستن بهره مند تر شوی به مهارت صرفه جویی در وقت بیشتر دست خواهی یافت ومی بینی که همان کارهایی که اجازه می دادی صبح تا شب درگیرت کنند با کمی تدبیرونظم و مدیریت در چند ساعت محدود خواهد گنجید و هرچه محدودتر بهتر آنگاه دیگر نام مادر تنها یادآور قرمه سبزی و سفره آماده وآینه برق زده نیست .


نام مادر با آگاهی است که پیوند خورده




.